سرمایه اجتماعی؛ گمشده اقتصاد ایران
بررسی شرایط اقتصادی ایران در مصاحبه با دکتر محمد سریرافراز
مصاحبه کننده: مجید مجیدی؛ دبیر سرویس کسب وکار مجله موفقیت
مقدمه:
دغدغه اقتصادی؛ امروز تبدیل به نگرانی شماره یک اکثر هموطنان شده است. رکود، تحریم، افزایش قیمت دلار، تورم و گرانی، همه و همه نشاندهنده شرایط نگران کننده اقتصادی است. به همین دلیل در این شماره با دکتر محمد سریرافراز، دکترای اقتصاد که بیش از ده سال سابقه فعالیت در اکوسیستم فناوری کشور را دارند و همچنین به عنوان مدرس و مشاور در حوزه اقتصاد و سرمایه گذاری فعال هستند، گپ و گفتی داشتیم تا بتوانیم برخی از سوالات ذهنی شما عزیزان را پاسخ بدهیم.
-
امروز تمام اخبار اقتصادی که میشنویم، از افزایش تورم گرفته تا کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت دلار، گویا همه و همه به یک مفهوم میرسند که حال اقتصاد ایران خراب است! از نظر شما ریشه این وضعیت نابسامان اقتصادی در چیست؟
اقتصاد ایران علیرغم ظرفیت های بسیار بالا و زیرساختهای مناسب، درگیر چند مشکل بنیادین بزرگ است که تا این مسائل حل نشود، مشکلاتی نظیر تورم و بیکاری و رکورد همچنان تکرارا خواهد شد. اگر این مشکلات ساختاری حل شود، برخی از کارهای رونمایی مثل حذف صفر از پول ملی معنی پیدا میکند. درواقع وقتی پایه ها و اساس ساختمان درست باشد، نمای بیرونی قابل اصلاح است.
این مشکلات ساختاری، پیش از انقلاب شروع شده است و متاسفانه پس از انقلاب تشدید شده است. من این مسایل را در سه محور میتوانم تفکیک کنم.
اولین مساله بنیادین این است که در برنامه های مدیریت کشور عظمی برای «رونق تولید» وجود نداشته و ندارد. شاید در حرف بشنویم که حمایت از تولید ملی اولویت کشور است؛ اما در واقعیت چیزی جز شعار نمیماند و گویا مسئولین علاقه ای ندارند تولید رونق بگیرد. در نظر داشته باشید که وقتی تولید توسعه پیدا نمیکند، موازی آن، بازارهای مبتنی بر رانت،سفتهبازی، سوداگری و دلال بازی رونق میگیرد. با توجه به اینکه اقتصاد ایران به صورت بنیادین رویکردی بسته و دولتی دارد و حکومت در تمام ارکان بازارها و امور اقتصادی دخالت مستقیم دارد، در نتیجه امتیاز اصلی چنین بازارهای دلالبازی موازی به مجموعههای دولتی و شبهدولتی(خصولتیها) خواهد رسید و خود ایشان بازیگران اصلی این بازارهای موازی غیرمولد و سفته بازی هستند.
وقتی شرکتهای دولتی و خصولتی، میتوانند به سادگی با سفته بازی در بازارهای ثانویه ای چون طلا، ارز، مسکن و خودرو به عنوان حیات خلوت اقتصادی خودشان، سودهای کلانی به دست آوردند، چرا باید دردسرهای گسترده و عمیق توسعه تولید را قبول کنند؟ وقتی بزرگترین نوسانگیر بازارهای ثانویه، شرکتهای دولتی و خصولتی هستند و بدون دردسر پولهای کلانی کسب میکنند، دلیل ندارند برای رونق تولید در کشور برنامه و اقدامی داشته باشند. پس مساله اول، عدم رونق تولید است.
اجازه بدهید برای بررسی عامل دوم، از مرحوم «دکتر فریبرز رئیس دانا» موضوعی را نقل کنم. ایشان به عنوان یکی از برترین اقتصاددانان ایران، به خوبی شرایط ایران را درک میکردند و همیشه در مصاحبههای خود در پاسخ به این پرسش که «مشکل اقتصاد ایران چیست؟»، یک کلمه میگفتند: «فساد». ایشان توضیح میدادند اقتصاد ایران مثل یک درخت اصیل و تنومند و ریشهدار است اما به قدری علف هرز پیرامون این درخت را گرفته است که اجازه نفس کشیدن به آن نمیدهند. و این علفهای هرز همان فسادی است که در بخشهای گسترده کشور مشاهده میکنیم. تا زمانی که این فساد ریشهکن نشود اجازه نمیدهد این درخت نفس بکشد.
-
میتوان گفت این فساد گسترده، تکرار همان رفتار دولتی امتیازخواهی غیرعادلانه و رانتطلبی است که در سطح جامعه ریشه دوانده و عوام نیز یاد گرفتهاند باید از میانبرهای سفته بازی و دلالی سادهتر کسب ثروت کنند و به سمت تولید و سختی های آن نروند.
دقیقا همین الگوی مدیریت دولتی در سطج جامعه منتشر شده است. به طور مثال اعلام میشود واردات واکسن کرونا یا استخراج ارزهای دیجیتال آزاد است اما فقط افرادی مجوز دریافت میکنند که رانت و رابطه دارند! یا وقتی نماینده مجلس، یک عضو شورای شهر یا فلان قاضی به جای دغدغه مردم و توجه به حق و عدالت فقط و فقط به فکر منافع شخصی، سیاسی کاری، بازی های جناحی و امتیاز خواهی به نفع خانواده و قبیله و شهر خویش است، نمیتوان به فکر رشد اقتصاد بود.
اما عامل سوم که پیش از انقلاب اسلامی شروع شد و پس از انقلاب ادامه پیدا کرده و گسترده شد، «خام فروشی نفت» بود. در سال 1354 قیمت نفت جهانی جهش ناگهانی داشت. دولت وقت نتوانست این حجم نقدینگی را مدیریت کند و به جامعه تزریق شد و درنتیجه مشکلات تورمی آغاز شد و هر زمان نفت روند صعودی داشته است و ما بیش از پیش به خام فروشی آن دل خوش کردهایم این تورم را بیشتر احساس کردهایم. از نظر آمارها بهترین مدیریت اقتصادی در کشور در دولت های سازندگی و سپس دولت اصلاحات بود که با قیمت نفت 7 دلاری توانستند زیرساختها را بازساری کنند و به نتیجه برسانند.
-
بحث «خلق پول بی پشتوانه» به عنوان عامل اصلی تورم و کاهش ارزش پول ملی مطرح میشود. دیدگاه شما در این مورد چیست؟
اجازه بدهید در دو بخش این موضوع را باز کنم. ابتدا به موضوع «خلق پول» بپردازم و سپس مبحث «بدون پشتوانه» بودن را بررسی کنیم. از نظر من، بحث خلق پول عامل اصلی مشکلات اقتصادی نیست. دقت داشته باشید که حجم تقدینگی کشور شامل «پول نقد در اختیار مردم» بعلاوه «سپردههای دیداری بانکی» (سپردههای قابل نقد شدن مثل سپردههای کوتاه مدت و جاری) است.
دولتها برای جبران کسری بودجه، اقدام به چاپ پول توسط بانک مرکزی میکنند و این حجم نقدینگی را در جامعه افزایش میدهد. پس افزایش میزان نقدینگی به خودی خود عامل مخرب اصلی نیست تنها یک ابزار در دست دولتهاست. اما نکته اصلی اینجاست که دولتها به دلیل «کسری بودجه» به خلق پول پناه میبرد. پس ریشه اصلی در «کسری بودجه» است. دولت ها چون نمیتوانند دخل و خرج خود را مدیریت میکنند(مثل خیلی از مردم که همیشه درگیر قرض و بدهی و تنش هستند) یا به عبارتی هزینههای دولت از درآمدهای دولت پیش میگیرد مجبور به خلق پول میشوند.
عموما کشور ما، زمانی دچار کسری بودجه میشود، که تحربم میشود زیرا اصل درآمدهای ما وابسته به فروش نفت است و هنگامیکه به دلیل تحریم، خرید نفت از ایران گاهش پیدا میکند، در عین حال که هزینههای دولت ثابت و حتی رو به افزایش است، دولت دچار مشکل میشود و خلق پول را در دستور کار قرار میدهد.
-
دقیقا در مسیر مدیریت کشور توسط دولتهای بعد از انقلاب هم که بررسی میشود، در برهههایی که قیمت جهانی نفت افزایش داشته است و کشور موفق به فروش نفت شده است، وضع اقتصاد مملکت هم مثبت بوده و هر زمان قیمت نفت نزولی بوده است یا امکان فروش نفت نداشته ایم، کشور به سختی افتاده است
به همین دلیل من تاکید کردم اولین و اصلیترین مشکل ما در کشور عدم توجه به تولید است. اگر ما در کشور بتوانیم به سمت «تولید درونزا» و با رویکرد «صادرات محور» حرکت کنیم، نتایج بسیار مثبتی خواهیم داشت. باور کنید در همین شرایط فعلی بهار 1400، و با همین قیمت دلار، محصولات بسیاری در داخل کشور داریم که کاملا درونزا هستند، چه از نظر منابع انسانی وچه مواد اولیه، و ظرفیت درآمدزایی ارزی و صادرات دارد که نیازمند یک مدیریت فکرشده و عاقلانه برای ایجاد زیرساختهای تسهیل و توسعه این محصولات است. اما همانطور که اشاره شد، گویا مطلوب دولتیها و خصولتیها نیست که چنین اتفاقی رقم بخورد.
در موضوع «خلق پول بدون پشتوانه» منظور از نبود پشتوانه، نبود «تولید» پشتیبان است. به این معنی که گاهی شما به عنوان تولید کننده یا خدماتدهنده، یک محصول یا خدمت ارزشمندی را ارایه کردهاید و تلاش میکنید تا به صورت مستمر نیز این خدمت یا محصول خود را بهبود بدهید، و در ازای این ارزش، جامعه به شما پول میدهد و در نتیجه شما نیز به مرور درآمد بیشتری کسب میکنید.
اما وقتی هیچ خدمات یا محصولات با کیفیتی تولید نمیکنید و هیچ بهرهوری ندارید و درآمد کسب میکنید (از جنس دلالی و سفته بازی) و همچنین نقدینگی به شما تزریق شده است، باعث میشود که تورم ایجاد شود. دقیقا دولت نیز همین اتفاق را رقم میزند. پول توسط بانک مرکزی و به دستور دولت چاپ میشود تا بتواند کسری بودجه و هزینههای هنگفت دولت را پوشش دهد. این پول وارد جامعه میشود و به جای حرکت به سمت تولید و خلق ارزش، به سمت بازارهای ثانویه مثل ارز، هدایت میشود و در نتیجه قیمت مواد اولیه افزایش میکند و در ادامه قیمت محصولات نهایی صعودی شده و در نهایت تورم همیشگی در جامعه مشاهده میشود.
-
به گفته بلومبرگ حدود نیمی از مشکلات کشور نه به خاطر تحریم بلکه به خاطر عدم مدیریت و تدبیر داخلی است. به نظر شما این موضوع چگونه قابل تحلیل است؟
اجازه بدهید به عنوان فردی که حدود یک دهه است در اکوسیستم فناوری کشور در کنار استارتآپها و به عنوان مشاور و مدرس در کنار مدیران کشور هستم به این نکته اشاره کنم که دور جدید تحریمها، فرصت بسیار خوبی بود که ایران بتواند به سمت رشد صنعت و تولید درونزا حرکت کند و جالب اینجاست که بدانید تعدادی از صنایع و شرکتهای داخلی در حوزههایی چون آرایشی بهداشتی، ساختمانی و پتروشیمی، رشد بالایی را در این مدت تجربه کردهاند و حتی اگر پس از توافق رقبای چیتی این شرکتها، وارد ایران شوند، مشتریان اقبال چندانی به جنسهای چینی نخواهند داشت زیرا نمونه داخلی با قیمت کمتر، کیفیت بیشتر و خدمات پس از فروش مناسب، در دسترس مشتریان است.
درواقع ما فرصتی داشتیم که میتوانستیم به قدری از درون قوی شویم که دیگر در سایه تحریم آمریکا یا هر کشور دیگری نباشیم. اما متاسفانه مدیران کشور به دلیل تنبلی، بیتدبیری و نگاه کوتاه مدت، اهتمامی برای حمایت و رونق تولید داخل نداشته و ندارند. درواقع دولتها به فکر هشت سال خود هستند و تلاش میکنند با دیدگاهی کوتاه مدت نتایجی را خلق کنند که رضایت موقتی در جامعه حاصل شود و مسکنها را به خورد اقتصادی بدهند که هرگز دردش درمان نشده است.
-
بحث از وجود امتیازات و رانتها و فساد در افتصادهای دولتی همیشه مطرح بوده است اما باید پذیرفت که دولتها عصاره ملتها هستند. به نظر شما نفش مسئولیت پذیری اجتماعی و احترام به حقوق انسانی در سطح عمومی چه نقش در بهبود روند اقتصادی دارد؟
سرمایهها موجود در اقتصاد را میتوان به چهار گروه تقسیم کرد.
- سرمایه مالی (نقدینگی و داراییهای مالی)
- سرمایه فیزیکی (تجهیزات، رباتها، ماشین آلات)
- سرمایه انسانی (نیروی انسانی دارای دانش و مهارت و تخصص)
- سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی در ابتدای قرن بیستویک، به عنوان جدیدترین سرمایه و عامل پیشبرنده کشورها مطرح شد. اگر بخواهیم به فکر توسعه ایران باشیم، باید سرمایه اجتماعی را در داخل کشور افزایش دهیم. سرمایه اجتماعی دارای شاخصهایی ازجمله اعتماد، مسئولیت اجتماعی، احترام متقابل، همبستگی و مشارکت است که در کشورهای شرق آسیا، به وفور تمرکز روی این سرمایه را مشاهده میکنید و عامل رشد اقتصاد این کشورها در این توجه به سرمایه اجتماعی بوده است.
من روی مفهوم سرمایه اجتماعی مطالعات گستردهای داشتم و به دنبال این پاسخ بودم که سرمایه اجتماعی از بالا به پایین جریان پیدا میکند (از مسئولان به مردم) یا از پایین به بالا حرکت میکند (از سمت جامعه به مسئولین). یعنی آیا باید ابتدا ما باید در خانواده و مدرسه، فرزندان درستی تربیت کنیم تا در جامعه شاخص سرمایه اجتماعی بالایی داشته باشند و از پایین به بالا جامعه اصلاح شود یا بابد از راس هرم اصلاحاتی انجام شود و مسئولان به سرمایه اجتماعی باور داشته باشند و آن را در سطح عموم توسعه دهند.
بعد از مطالعات گسترده و برررسی موردکاویها واقعی، به این نتیجه رسیدهام که برای تقویت سرمایه اجتماعی به عنوان قویترین سرمایه اقتصاد، باید راس هرم اصلاح شود تا پایین دست و جامعه نیر تغییر کند. ما به صورت ناخودآگاه به بالادست خود نگاه میکنیم و یاد میگیریم. تا زمانی که مسئول بالادستی، احساس مسئولیت اجتماعی نداشته باشد، نمیتوان زیردستان را اصلاح کرد و حتی اگر زیردستان بخواهند درست عمل کنند، در بستری که پذیرای آنان نیست، منزوی میشوند، حذف میشوند و به بستری دیگر مهاجرت میکنند. پس از دیدگاه من سرمایه اجتماعی باید از بالا به پایین اصلاح شود و من متاسفانه باید بگویم، آینده خوبی برای کشور در بهبود سرمایه اجتماعی نمیبینم.
گورباچوف به عنوان آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق، در کتاب خاطرات خود موضوع جالبی را نقل میکند. او مینویسد: « ما تا بدانجایی رسیدیم که دوبرابر نیروی انسان مشغول در ادارات، ناظر گذاشته بودیم که بر فعالیت کارمندان نظارت کنند! و به جایی رسیدیم که خود ناظران هم تخلف میکردند و دیگر نمیدانستیم چگونه باید تخلف ناظران را مدیریت کنیم!» اینجاست که میگویند «آنچه بگندد، نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک»
نکته مهم اینجاست که ما در خیلی از موارد فاقد قوانین درست بازدارنده و نظارتی هستیم و در بسیاری از مواردی هم که قوانین هستند، مجری و ناظری برای قوانین نداریم. همه ما تجربه کردهایم که در خیلی از موارد با یک رشوه یا زیرمیزی قانون دور زده میشود و این اتفاق مصداق فعالیتهای ما در سطح گسترده از واردات و صادارت تا بخشهای خرد است. و درچنین شرایطی که قوانین صعف دارند، مجریان قوانین ضعف دارند و ساز وکار نظارتی قاطعیت ندارد، سرمایه اجتماعی نمیتواند رشد کند.
-
با توجه به مطالعات شما روی مدلهای توسعه موفق کشورهای شرق آسیا به خصوص تمرکز به توسعه سرمایه اجتماعی در جامعه، اگر به عنوان جمع بندی بخواهید پیشنهاداتی را برای خوانندگان مجله داشته باشید گه بتوانند مدیریت زندگی خود را در اقتصادی نابسامان ایران به دست بگیرند، چه مواردی را بیان میکنید.
اگر اجازه بدهید من چند کلیدوازه و کلماتی را بگویم که شاید در نگاه اول احساس کنید توصیههای اخلاقی است و از یک اقتصاددان بعید است، اما باور بفرمایید با پیاده سازی این موارد در زندگی شخصی، میتوانیم به عنوان یک فرد دارای رفتارهای حرفهای اقتصادی زیست کنیم. برای تک تک این مواردی که خواهم گفت میتوان ساعتها بحث اقتصادی داشت اما به عنوان سرنخهایی اشاره میکنم تا مخاطبین به آنها تفکر کنند
الف) دروغ نگوییم (حقیقت را بیان کنیم)
ب) ریا نکنیم (دو رویی و نفاق نداشته باشیم)
- دزدی نکنیم (هرکسی در کار خودش و به اندازه خودش به حقوق دیگرام احترام بگذارد)
- در کسبوکارهای خودمان خیرخواه انسانها باشیم
- اخلاق نیک و گشادهرویی داشته باشیم
رفتار اقتصادی درست چیزی نیست جز اینکه زندگی ما توام با آرامش باشد و حال درونیمان خوب باشد.