فروش بیشتر با تغییر داستانهای درونی مشتری
در شماره های قبل و در سلسله مقالاتی درباره نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی با هم صحبت کردیم و دیدیم نورومارکتینگ؛ بازاریابی مبتنی بر شناخت ذهن مشتری به کمک علوم اعصاب است و تلاش داریم تا با شناخت تکنیک ها و روش های اقناع و تاثیرگذاری، پیام مطلوب خود را به صورت مؤثر و ماندگار به مخاطب برسانیم و در قلب و ذهن او نفوذ کنیم. در مقاله قبل درباره مفهوم “کمیابی” صحبت کردیم و با هم نمونه هایی از تکنیک کمیابی که در ارتباطات یا کسب وکار مورد استفاده است را بررسی کردیم. متوجه شدیم از نظر روانی هر چیزی که کمیابتر میشود از نظر ما با ارزش تر میشود و روشهایی را برای ایجاد این کمیابی توضیح دادیم. در این مقاله درباره یکی دیگر از اصول و مفاهیم تاثیرگذاری یعنی “احساس تعهد و سازگاری” صحبت میکنیم و خواهیم دید گاهی با گامهای کوچکی باید داستان های درونی مخاطبین را تغییر دهیم تا به هدف نهایی خود برسیم.
آیا شما کمک میکنید؟
فرض کنید شخصی درب خانه شما را میزند و متوجه میشوید، او بچه همسایه است که برای برگزاری جشن در محله در حال جمع آوری کمک های مالی است. واکنش شما در قبال آن کودک چیست؟ نوع واکنش شما به دیدگاه و شخصیت تان در هنگام مواجهه با موضوعاتی از قبیل جشن، جمع آوری کمک مالی و ارتباط با همسایگان بازمیگردد.
اگر شما بودید کدام یک از واکنش های زیر را بروز میدادید؟
-
«من آدم پرکاری هستم. هنگامی که در خانهام میخواهم آرامش داشته باشم، نه اینکه یکی برای پول جمع کردن زنگ خانه را بزند. دوست ندارم با این نقشه های “پول مفت جمع کردن”، در خانه خودم آسایش نداشته باشم. این هزینه ها به من ربطی ندارد، به او کمک نمیکنم زیرا این مدل پول جمع کردن برای آنها عادت میشود. من کار درست و اصولی را انجام میدهم و با لحنی نرم و دوستانه به او پاسخ منفی خواهم داد.»
-
« خدای من، این عالی است که بچه ها قصد دارند در محله مراسمی برگزار کنند. من هم در زمان کودکی با دوستانم در محله خودمان جشن میگرفتیم. من از این کارهای مثبت اجتماعی حمایت میکنم و حتماَ به او کمک خواهم کرد.»
-
«این همیشه برای من آزاردهنده است کودکانی را ببینم که در حال پول جمع کردن هستند. اما این بخشی از آداب همسایه داری است و من ب یک شهروند خوب در این محله هستم. من به این کودک کمک میکنم، چون این کاری است که یک عضو خوب جامعه انجام میدهد».