مقالات مجله موفقیت

آنچه از سمینار 1000 دلاری آنتونی رابینز آموختم

آنچه از سمینار 1000 دلاری آنتونی رابینز آموختم

گزارشی از اولین سمینار آنتونی رابینز در خاورمیانه، با حضور بیش از 10.000 مخاطب

شروع داستان

چند سال پیش، وقتی مطالعه کتاب­هایی با موضوع موفقیت شروع کرده بودم و به سخنرانی­ های اساتید برتر داخلی از جمله دکتر حلت و اساتید خارجی گوش فرا می­دادم، همیشه یک نام جایگاه خاضی داشت؛ آنتونی رابینز. یک جوان خوش هیکل و قدبلند و پرهیجان با صدایی بلند و انرژی عجیب و غریب که بسیار سریع صحبت می­کرد. سری کتاب­های به سوی کامیابی او که البته در ایران با سلیقه مترجم یعنی جناب مجردزاده کرمانی، به این اسم شناخته شده بود، گل سرسبر کتابفروشی­ها بود. وقتی با صحبت­ها و به خصوص با سخنرانی­های تونی رابینز آشنا شدم، همیشه به این سطح از انرژی و قدرت در کلام او حسرت می­خوردم. رابینز امروز حدود 60 سال سن دارد و بیش از 40 سال است که در حال سخنرانی است. او نویسنده کتاب­های پرفروش جهانی و محصولات آموزشی است که میلیون­ها نسخه به فروش رسیده است. تاکنون بیش از صدها سخنرانی در جهان برکزار نموده است و صاحب چندین شرکت متعدد است. او همچنین یک بناید خیریه معروف دارد و رسالت خود را، رساندن غذا به گرسنگان جهان قرار داده است. هرچند سالهاست که کتابهای رابیتز را می­خوانم و آموزش­های صوتی و ویدئویی او را بررسی می­کنم، اما قطعا سخنرانی حضوری تونی رابینز و تجربه این سطح از انرژی و قدرت، لحظاتی است که همیشه دوست داشتم تجربه کنم و در نهایت این اتفاق در تاریح 12 شهریور ماه در شهر دبی رخ داد و در اولین سمینار تونی رابینز که پس از 40 سال در خاورمیانه برگزار می­شد در کنار یک تیم 100 نفره از ایران حضور پیدا کردم. آنچه در ادامه ارایه خواهد شد، گزارشی خلاصه از روند برگزاری، حواشی و همچنین محتوای صحبت­ها می­باشد، امید است با استاند به قاعده «وصف العیش، نصف العیش» بتوانم بخشی لذت این تجربه را با شما به اشتراک بگذارم.

پیش از سمینار

سمینار یک روزه «دستیابی به غیرممکن­ها» در سال کوکاکولا شهر دبی با ظرفیتی بیش از 10.000 نفر برگزار شد. شرکت اویستاپرو، نماینده انحصاری تونی رابینز در ایران به مدیریت خانم دکتر رحمانی، مدیریت تور ایران را بر عهده داشتند و تیم ایران با حضور تقریبا 100 نفر حضور داشت. سمینار در روز 12 شهریور ساعت 10 شروع شد و پیش از شروع رویداد، با رایزنی نمایندگان ایران، شرکت کنندگان ایران به بالاترین جایگاه این سمینار در ردیف­های ابتدایی سالن ارتقا پیدا کردند. در میان حاضران ایران، کارآفرینان، اساتید، متخصصین و همچنین علاقمندان به یادگیری حضور داشتند. پیش از شروع سخنرانی­ها، یک از مسئولین شهر دبی، درباره جنبش کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان امارات متحده عربی توضیح داد که در طی این برنامه، در طول یک سال 50 کتاب مطالعه می­کنند و همانجا بود که دوباره به یاد این جمله معروف افتادم که «موفقیت راز ندارد، راه دارد» و پیشرفت امروز امارات مدیون افرادی است که راه موفقیت را به خوبی شناخته و اجرا کرده­اند و اکنون در حال تربیت نسل آینده خود هستند. باتوجه به اینکه برخی از تسلط کافی به زبان انگلیسی نداشنند، یک گوشی به هرکدام از اعضای تیم ایران داده شد که با اتاق ترجمه ارتباط مستقیم داشت و سه مترجم حرفه­ای و مجرب به صورت نوبتی، به صورت همزمان صحبت­های سخنرانان را ترجمه می­کردند.

هرچند محوریت اصلی این سمینار سخنرانی تونی رابینز بود، اما پیش از رابینز سخنرانان مشهور دیگری شامل معتر مشعل (کارآفرین سریالی و سخنران مشهور عرب در موضوع توسعه فردی)، نیک ووئیچیچ (سخنران و نویسنده انگیزشی که دارای معلولیت جسمی می­باشد)، آلیشیا کیز(خواننده، موزیسین و هنرمند مشهور که بیش از 15 بار برنده معتبرترین جایزه موسیقی جهان شده است)، پرینس ای ( چهره مشهور شبکه­های اجتماعی و سخنران انگیزشی) نیز سخنرانی کردند.

یکی از لذت­ بخش ­ترین نکاتی که ارزش دوچندان داشت، حضور بیش از 10.000 نفر از فرهنگ­ها و ادیان و کشورهای مختلف در کنار همدیگر با یک هدف مشترک بود. تمام این جمعیت به دنبال تغییر و رشد و پیشرفت بودند و همین انرژی و انگیزه، وقتی در کنار یکدیگر قرار می­گیرند، ناخودآگاه اثری دوچندان بر ذهن و فکر انسان دارد.

جالبترین حاشیه

یکی از مهمترین و جالب­ترین اتفاقات این همایش، بعدازظهر و هنگام سخنرانی تونی رابینز رخ داد. همه مجذوب صحبت­های رابینز و در حال نکته­برداری بودیم، که از انتهای سالن صدای تشویق و سوت و جیغ شرکت­ کنندگان بلند شد! ما که در ردیف­های ابتدایی سالن حضور داشتیم، متوجه دلیل این تشویق­ها نبودیم تا اینکه جهت دروبین­ها به سمت انتهای سالن همایش رفت و متوجه شدیم که امیر دبی به همراه خانواده وارد سالن شده است تا در سخنرانی رابینز حضور داشته باشد! این اتفاق به حدی جالب بود که حتی خود تونی رابینز نیز با اشتیاق از حضور امیر دبی و خانواده ایشان تشکر کرد و جمعیت با اشتیاق در حال تشویق شیخ محمد بودند. شاید در نگاه اول این احساس پیش بیاید که این یک حرکت نمایشی بوده است اما اگر دقیق­تر نگاه کنیم، وقتی بالاترین مقام حکومتی یک کشور به همراه خانواده­اش در یک رویداد آموزشی شرکت می­کنند، انگیزه مضاعفی برای همه شرکت­کنندگان و مردم آن کشور شکل می­گیرد. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم، حضور گران­ترین سخنران جهان در شهر دبی و همچنین وجود یک سالن 10هزار نفری که برای رویدادهای آموزشی اختصاص داده می­شود( لازم به ذکر است که بزرگترین سالن گردهمایی ایران 3هزار نفر است!) نشان­دهنده اهمیت و اولویت این موضوع برای مسئولین کشور امارات است.

سخنرانان چه گفتند

سخنران اول: معتز مشعل

اولین سخنران، یکی از سخنرانان مشهور عرب به نام معتز مشعل بود که یک کارآفرین سریالی است و همچنین مدیر یکی از شرکت­های بزرگ سرمایه­گذاری در دبی می­باشد. او در اینستاگرام حدود 1 میلیون فالوئر دارد و سخنرانی­های کاربردی در موضوع توسعه فردی و کسب­و­کار، ارایه می­دهد. محتوای اصلی صحبت­های او پیرامون “اثر مرکب” یا برآیند عظیم اقدامات کوچک و پیوسته در گذر زمان بود. در همین راستا یک مدل جالب به نام SHAKE ارایه نمود که هر حرف آن مخفف یک اقدام بود که در ادامه بیان شده است:

  1. ”S” از ابتدا کلمه Smile به معنی لبخند زدن گرفته شده است. سعی کنید هر روز حتما دلیل برای خندیدن پیدا کنید

  2. ”H” از ابتدای Hug به معنای در آغوش گرفتن گرفته است. تلاش کنید تا هر روز حداقل یک اقدامات برای بهبود روابط عاطفی خود انجام دهید زیرا کیفیت روابط شما، تعیین­کننده کیفیت زندگی شماست

  3. “A” از ابتدای کلمه Appreciate به معنای قدردانی و شکرگزاری گرفته شده است. سعی کنید هر روز سه دلیل که به خاطر آن باید از خداوند شکرگزار باشید را به یاد بیاورید و بابت آن سپاسگزار باشید.

  4. “K” از ابتدای کلمه Kid به معنای کودک انتخاب شده است. کودک بودن به معنی کاوشگری، کنجکاوی، در لحظه شاد بودن، به آسانی بخشیدن، پشت کار و سختکوشی و تمام صفاتی که در وجود کودکان است و ما می­توانیم یاد بگیریم ولی هنگامی که بزرگ می­شویم فراموش می­کنیم یک کودک شگفت انگیز در وجود ماست. پس هر روز حداقل 5 دقیقه کودک باشید و مثل یک کودک به زندگی نگاه کنید.

  5. “E” از ابتدای کلمه Exercise به معنی تمرین کردن استو منظور از تمرین، تمرین فیزیکی و تمرین ذهنی است. هر روز حداقل ده دقیقه برای نرمش و تمرینات جسمی اختصاص دهید و ده دقیقه نیز به وارد کردن اطلاعات ارزشمند به ذهن خود اختصاص دهید.

با استفاده از این مدل 5 مرحله ای ساده که به صورت مستمر انجام می­دهید، می­توانید زندگی خود را متحول کنید.

سخنران دوم: نیک وویچیچ

نیک وویجیچ یکی از مشهورترین سخنرانان انگیزشی جهان است که به احتمال بسیار زیاد کلیپ یا تصویری از او را در شبکه­های اجتماعی مشاهده کرده­اید. مردی بدون دست، بدون پا اما با لبخندی دلنیشین و کلامی قدرتمند که هر مخاطبی را تحت تأثیر قرار می­دهد. نیک وویجیچ پیش از این، یک بار هم به ایران آمده بود و سخنرانی داشت و این بار دوم بود که سخنرانی او را از نزدیک مشاهده می­کردم. فارع از اینکه نیک چه بگوید، دیدن فردی که از لحاظ فیزیکی، دارای چنین معلولیتی است و با این قدرت و انگیزه در مقابل چنین جمعیتی با اعتماد به نفس سخنرانی می­کند، واقعاً یک کلاس درس است که تو را به فکر می­برد که به خاطر کدامین نداشته­هایت و به دلیل کدام مانع می­خواهی از خواسته­هایت عقب­نشینی کنی؟!

تمرکز صحبت­های نیک روی موضوع “ترس” بود و توضیح داد که ترس­ها درواقع شواهد و دلایل دروغین هستند که خود را واقعی جلوه می­دهد و مانع حرکت ما می­شوند. مثال جالبی که او زد درباره خودش بود. گفت اگر جای من باشید و به خودتان نگاه کنید، وقتی که بدون دست و بدون پا هستید و نمی­توانید حرکت کنید، شاید بگویید من نمی­توانم سخنرانی کنم و همه مرا مسخره می­کنند و اینها دقیقا همان ترس­ها هستند. همان دلایل اشتباه و دروغین که شما آن­ها را واقعی پنداشتید. اما اگر بخواهیم بدون ترس به موضوع نگاه کنیم، من یک انسان هستم، می­توانم صحبت کنم، مغزی دارم که می­توانم یاد بگیرم و قلبی دارم که می­توانم احساسات خود را به مخاطبین منتقل کنم، پس ترس از سخنرانی درواقع دلایلی دروغین بودند. نقطه مقابل ترس، شجاعت است و منظور از شجاعت، نترسیدن نیست، بلکه حرکت در عین وجود موانع است. برای داشتن شجاعت نیاز به ایمان دارید و منظور از ایمان، وجود اطمینان قلبی به مقصد و هدفی است که به خاطر حاضرید بر موانع غلبه کنید و ترس­های خود را پست سر بگذارید.

به نظر من یکی از مهمترین قسمت­های صحبت نیک، نقش پدر و مادرش در شکل­گیری باورها و شخصیت او بود که توانسته بودند با تلاش و سخت­کوشی به جای اینکه به خاطر داشتن چنین فرزندی افسوس بخورند و او را از بقیه پنهان کنند، با تربیت درست و تمرکز روی نقاط قوت نیک، به او اعتماد به نفس و جسارت رشد را تقدیم کنند. جمله زیبایی که او از پدرش نقل کرد این بود که : “پسرم تو دست و پا نداری اما یک مغز سالم داری و یک قلب بزرگ، پس سعی کن به درستی فکر کنی و روح بزرگ خودت را به دنیا نشان دهید”.

سخنران سوم: آلیشیا کیز

سخنرانی سوم، سبک متفاوتی داشت. خانم آ لیشیا کیز، خواننده و موزیسین مشهور که 15 جایزه گرمی (معتبرترین جایزه موسیقی جهان) را در کارنامه خود دارد روی صحنه آمد. او علاوه بر خوانندگی، به عنوان یک فعال اجتماعی در زمینه کارهای مردمی و جمع­آوری کمک برای نیازمندان، فعالیت گسترده­ای دارد. خانم کیز برای صحبت­های خود ساختار جالبی طراحی کرده بود. او پشت پیانو قرار گرفت، و همزمان که شروع به نواختن کرد، رو به مخاطبین داستان زندگی خود را به شکل دکلمه بیان کرد و همزمان نیز تصاویری متناسب با صحبت­های او از نمایشگرهای سالن همایش پخش می­شد. او از سختی­های زندگی­اش در دوران کودکی و روند رشد و حرکت خود گفت و پس از هر بیست دقیقه دکلمه، یکی از قطعات مشهور آلبوم­های موسیقی خود را به صورت زنده اجرا می­کرد. تسلط آلیشیا روی پیانو و اینکه همزمان با نواختن پیانو، بدون نگاه کردن به کلید­ها، با مخاطبین صحبت می­کرد، برای من بسیار جالب بود و نشان­دهنده تمرین و تجربه بالای او داشت. اجرای او حدودا 90 دقیقه به طور انجامید و فضای متفاوتی را در سالن همایش ایجاد کرد.

سخنران چهارم: پربینس ای

چهارمین سخنران، پرینس ای بود. او یکی از افراد مشهور در شبکه­های اجتماعی است که به احتمال زیاد، ویدئو­های جذابی که در موضوعات مختلف تولید کرده است را دیده­اید. پرینس ای در سخنرانی خود روی دو موضوع تمرکز کرد: یافتن چرایی زندگی و مدیریت افکار. او از مسیر زندگی خود گفت و اینکه وقتی در یک محله سیاه پوست در آمریکا به دنیا می­آیید، انتخاب­های محدودی برای رشد دارید  به همین دلیل ابتدا به سمت خوانندگی رپ گرایش پیدا می­کند و هرچند پس چند سال تلاش مشهور می­شود اما احساس رضایت درونی ندارد و به همین دلیل به دنبال این موضوع می­رود که چگونه می­تواند به مردم جهان کمک کند تا در زندگی بتوانند مسیر واقعی خود را پیدا کنند و برای رسیدن به این هدف مسیر تولید محتوای ویدئویی را انتخاب می­کند و امروز تبدیل به یکی از مشهورترین افراد در این حوزه شده است. موضوع دومی که پرینیس ای، روی آن دست گذاشت، قدرت مدیریت افکار و مفهوم “ذهن اگاهی” است. استعاره او در این موضوع زیبا بود. پرینس ای، افکار را مشابه ابرهایی در آسمان تشبیه می­کرد که در حال حرکت هستند و این ما هستیم که آگاهانه باید انتخاب کنیم به کدام سمت نگاه کنیم اما اگر اجازه دهیم افکار ما را هدایت کنند، ذهن ما، سرشار از افکار منفی می­شود و نمی­توانیم به درستی تصمیم بگیریم. ایشان در طول سخنرانی، دو کلیپ جذاب با عنوان “زندان ذهن” و “چرایی زندگی” پخش کرد که بسیار زیبا بود و به خوبی مکمل مطالب شد.

سخنران پنجم: تونی رابینز

و در نهایت به آخرین و مهمترین سخنرانی رسیدیم، یعنی سخنرانی تونی رابینز. سخنرانان قبلی در حدود یک ساعت صحبت کرده بودند اما برای تونی رابینز حدود 4 ساعت در نظر گرفته شده بود.

یک نکته مهم که همیشه مورد ابهام و پرسش است، درباره فضا و اتمسفر سخنرانی­های تونی رابینز است که همیشه مملو از آهنگ و نور و حرکات فیزیکی است و بسیاری از افراد به همین دلیل، معتقد هستند که رابینز با چنین کارهایی فقط به دنبال هیجان­زده کردن مخاطب است و محتوا و راهکار درستی ارایه نمی­دهد. رابینز در ابتدای صحبت­هایش دقیقا به همین نکته اشاره و تاکید داشت که  یک سخنران انگیزشی نیست، بلکه یک استراتژیست توسعه فردی است و هدف او آموزش موفقیت به انسان­ها نیست بلکه به دنبال نشان دادن مسیر شادکامی و رضایت درونی به مخاطبین خود است. رابینز توضیح داد که “انرژی” مهمترین منبعی است که در اختیار ما قرار داده شده است تا بتوانیم به سمت اهدافمان حرکت کنیم اما سطح انرژی در بسیاری از ما انسان­ها پایین است و به همین دلیل نمی­توانیم تکانه (momentum) یا همان انرژی لازم برای شروع تغییر و اقدامات جدید را داشته باشیم. به همین دلیل سمنیارهای رابینز اغلب بین 4 تا 7 روز است تا مخاطب در طول این مدت بتواند تکانه اولیه خود برای اقدام را پیدا کند. جمله مهم رابینز این بود که دانش قدرت نیست، اقدام، قدرت واقعی شماست. همه ما درباره اهمیت رشد و تغییر و موفقیت، می­دانیم اما انرزی کافی برای گام برداشتن و اقدام را در اختیار نداریم. از این رو، رابینز در تمام سمینارهایش سعی می­کند، از طریق تغییر حالت ذهنی به کمک حرکات فیزیکی و موسیقی و کارهای گروهی و تمرینات فردی، سطح انرژی مخاطبین را بالا نگه دارد تا بتوانند به تکانه اولیه برای تصمیم­گیری درجهت اقدام و تغییر دست پیدا کنند. راهکار رابینز برای رسیدن به تکانه، تغییر حالت ذهنی است و برای این منظور دو راهکار پیشنهاد می­دهد، ابتدا تغییر فیزیولوژی که خودش در تمام سمینارها روی آن دست می­گذارد و دوم تغییر تمرکز ذهنی. یکی از مهمترین دلایلی که ما انرژی کافی برای تغییر و اقدام را نداریم، به احساسات و هیجانات منفی ما برمی­گردد و ریشه بسیاری از این احساسات منفی، در تمرکز بر نداشته­ها است. ما اغلب موارد در حسرت گذشته و نگرانی آینده به سر می­بریم و از داشته­ها و فرصت­های خود در زمان حال غافل هستیم. به همین دلیل وقتی پنجره نگاه ما به جای نداشته­ها و موانع، روی فرصت­ها و نعمت­ها و موهبت­هایی که داریم، متمرکز شود، حالت ذهنی ما مثبت می­شود و در نتیجه انرژی بیشتری پیدا می­کنیم و می­توانیم اقدامات جدید انجام دهیم. موضوع بسیار مهم دیگری که رابینز روی آن صحبت کرد، تفاوت دستیابی (achievement)­ با کامیابی (fulfillment) بود. گاهی ما تمام تلاش خود را برای دستیابی به خواسته­ها و اهداف قرار می­دهیم، اما زمانی که به همه آن­ها می­رسیم، متوجه می­شویم از درون احساس رضایت و شادکامی نمی­کنیم. زیرا ما تنها تلاش کرده­ایم که چیزهای جدید داشته باشیم اما خودمان انسان بهتری نشده­ایم. مثال زیبای رابینز درباره داستان بازیگر مشهور “رابین ویلیامز” بود. او به عنوان یکی از محبوب­ترین بازیگران کمدی شناخته می­شد و جوایز متعددی در جشنواره­های مختلف دریافت کرده بود. یکی از پردرآمدترین بازیگران درام و کمدی بود و برخی  معتقد هستند که یکی از برترنی استندآپ کمدین­های تاریخ بوده است. فیلمهای او از نظر منتقدین و مردم همیشه امتیازات بالایی داشت و در واقع به عنوان یک هنرمند در اوج کار خود ایستاده بود. کدام یک از ما آرزوی داشتن چنین شرایطی را نداریم؟ اما نکته قابل توجه این است که جناره او را در منزلش و پس از خودکشی پیدا کردند! واقعیت این است که موفقیت و دستاورد بدون احساس رضایت و شادکامی یک شکست بزرگ است. رابینز تاکید داشت برای اینکه بتوانیم مسیر واقعی رشد و توسعه فردی را طی کنیم باید همزان به دو علم مسلط شویم:

الف) علم دستیابی که شامل تمرکز روی خواسته­های شفاف، انجام اقدامات درست و الگوبرداری از افراد موفق و توکل به نیرویی ماورای خودمان است که همیشه همراه ماست

ب) علم کامیابی که شامل رشد کردن شخصیت فردی ما و در عین حال بخشش به دیگران و تاثیر مثبت گذاشتن بر جهان اطرافمان است.

اگر بتوانیم به صورت همزان با بهره­گیری از این دو علم، مسیر زندگی خود را پیش ببریم، می­توانیم تجربه دستاوردهای مثبت در عین داشتن رضایت درونی را تجربه کنیم. در طول مدت سخنرانی، شاید حدود 45 دقیقه به برگزاری تمرینات گروهی و دو نفره به منظور تثبت آموخته پرداخته شد. در پایان سمینار نیز با یک تمرین زیبا برای شکرگزاری به خاطر لحظات ارزشمندی که در حال و گذشته داشته­ایم و همچنین لحظات ارزشمندی که در آینده منتظر ما هستند به پایان رسید.

جمع ­بندی

قطعا این سمینار و به خصوص سخنرانی تونی رابینز، متفاوت­ ترین تجربه من از حضور در سمینارها و همایش­ها بود و متوجه شدم چرا این فرد حدود 42 سال است که در حال سخنرانی است و هنوز گران­ترین و برترین سخنران دنیا در حوزه توسعه فردی و کسب و کار است. واقعیت اینجاست که مخاطبین برای شنیدن فقط محتوایی که رابینز ارایه می­دهد به سخنرانی­های او نمی­روند، بلکه انرژی که در وجود اوست و آن را به شرکت­کنندگان منتقل می­کند و اجازه می­دهد به همان تکانه­های اولیه برای اقدام دست پیدا کنند، مهمترین تمایز سخنرانی­های اوست. حضور در این سمینار برای من فرصت ارزشمندی بود که یک بار دیگر برنامه­ های و اهداف شخصی خود را مرور کنم و با قدرت و انگیزه و انرژی مضاعف به حرکت خود، ادامه دهم و امیدوارم توانسته باشم بخشی از آنچه دریافت کردم را به شما نیز منتقل کنم. موفق و شادکام باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *