مقالات مجله موفقیت

سه اشتباه بزرگ که می­تواند زندگی شما را تلخ کند

اشتباهات شناختی؛ وقتی که ذهن شما قفل می­شود

سه اشتباه بزرگ که می­تواند زندگی شما را تلخ کند

 

مقدمه:

بسیاری از رفتارهای غیرحرفه­ای که بروز می­دهیم ریشه در «خطاهای شناختی» دارد و می­توان ادعا کرد گام اول تغییر و بهبود رفتارهای انسانی، شناخت این اشتباهات است که نیاز به کسب دانش و افزایش آگاهی دارد. درمقاله قبل، مبحث اشتباهات شناختی را آغاز کردیم و با تعریف خطاهای شناختی و همچنین یکی از مهمترین اشتباهات یعنی«تعمیم دادن»را بررسی کردیم. در این مقاله نیز با خطاهای شناختی دیگری که می­تواند شما را به سمت سیاه­چاله­ های رفتاری هدایت کند، آشنا خواهیم شد.

خطای اول : بزرگ­نمایی و مبالغه

لطفاً به مثال­ها زیر توجه کنید و بررسی کنید کدام یک از موارد برای شما رخ داده است:

الف) دوست قدیمی خود را می­بینید و به او سلام می­کنید اما او مانند همیشه سلام شما را به گرمی جواب نمی­دهد و خیلی سریع دور می­شود. شما از این مسئله ناراحت می شوید و احتمال می­دهید کار اشتباهی انجام داده­اید و این دوستی درحال نابود شدن است!

ب) همسرتان در طول این هفته برخلاف گذشته دو روز متوالی ظهر برای ناهار به خانه بازنگشته است و شب نیر دیروقت برمی­گردد و نگران می­شوید شاید عشق میان شما رو به نابودی است و دیگر محبوبیتی نزد همسرتان ندارید!

ج) یکی از اقوام درباره موضوعی از شما درخواستی کرده و با پاسخ منفی شما مواجه شده است و حدود سه هفته است دیگر تماسی نداشته و شما احتمال می­دهید باعث ناراحتی او شده­اید و به همین خاطر قهر کرده است!

اگر نمونه­های بالا یا موردی مشابه برای شما نیز اتفاق می­افتد، درگیر خطای «بزرگ­نمایی» هستید. افرادی که با این خطای شناختی دست­و­پنجه نرم می­کنند، از یک سو پیرامون اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خود بزرگ­نمایی می­کنند و از سوی دیگر، موارد و جنبه­های مثبت را بیش از حد نادیده یا دست کم می­گیرند. درواقع به دلیل اعتماد به نفس پایین، چنین اشخاصی در صورت انجام کاری خطا، این اشتباه خود را بسیار بیشتر از میزان واقعی آن تلقی می­کنند. این تفکر درحالی اتفاق می­افتد که شاید دلایل مختلفی برای رخداد وجود داشته باشد و از طرفی این اتفاق آنچنان اهمیتی ندارد که ما آن را مهم می­دانیم، اما ساعت ­ها این مسئله ذهن ما را به خود درگیر می­کند. در مثال­های بالا شاید دوست قدیمی شما درگیر یک مسأله خانوادگی باشد و ذهنش به همان دلیل درگیر بوده است یا همسر شما به دلیل مشغولیت­های بیش از حد در پروژه­ای خاص، باید بیشتر از حد معمول کار می­کرده است و یا فامیل شما که به او پاسخ منفی دادید در طول این سه هفته آنقدر در زندگی خود دچار مشکل و گرفتاری است که اصلاً فرصت تماس نداشته است.

راه­کار: در بسیاری از موارد، این درشت­نمایی­ها صرفاً در ذهن ما و به دلیل نداشتن اطلاعات کافی است و می­توان با پرسیدن سوالات مشخص از فرد مقابل درباره موضوع، افکار خود را از این اشتباهات شناختی رها کنیم. در مثال اول اگر من به جای درگیری ذهنی در قالب یک پیامک یا تماس تلفنی از دوست خود می­پرسیدم: «دیروز احساس کردم ناراحت هستی و خیلی حوصله نداشتی، می­توانم بپرسم آیا از من ناراحت بودی یا دلیل دیگری داشت؟» و با این سؤال ساده شما می­توانید بر درگیری ذهنی خود غلبه کنید.

 

خطای دوم : فاجعه سازی

لطفاً به موقعیت­های زیر فکر کنید و سپس ادامه متن را بخوانید:

الف) نوجوان شما قرار بوده ساعت نه شب خانه باشد، اما ساعت ده شده است و هنوز از او خبری نیست و تلفن همراهش را نیز پاسخ نمی­دهد و شما احتمال می­دهید حتماً اتفاق بدی افتاده است که یک ساعت دیر کرده است. درنتیجه با دوست، فامیل، پلیس، آتش­نشانی و پزشک قانونی! تماس می­گیرید تا فرزند گمگشته شما به خانه باز آید!

ب) برای کنکور مطالعه کرده­اید و تمام تلاش خود را انجام داده­اید، اما در آزمون نتیجه خوبی نمی­گیرید و این احساس که به دلیل این نتیجه، دنیا بر سر شما خراب خواهد شد، همه شما را مسخره خواهند کرد و تحقیر خواهید شد، انقدر شما را درگیر ترس و استرس می­کند، که کار شما به بیمارستان کشیده شود!

ج) آخر هفته مهانی دارید و تمام اقوام همسرتان را دعوت کرده­اید. به دلیل اینکه نگران هستید اگر این مراسم خوب برگزار نشود در تمام فامیل شما را مسخره خواهند کرد و پشت سرتان حرف می­زنند، سه روز قبل از مهمانی، زندگی را بر خود و خانواده­ تان زهرمار! می­کنید تا برای این شب خاص آماده شوید اما روز مهمانی متوجه می­شوید دسر و ژله­ای که قرار بود چشم همگان را به خود خیره کند، خراب شده است و این اتفاق برای شما به معنای یک شکست زود هنگام است و درنتیجه کل مهمانی را از دست می­دهید! 

اگر مثال­ های بالای برای شما نیز رخ داده است، درگیر خطای شناختی «فاجعه­ سازی» شدید. در حقیت شما بر اين باور هستید كه آنچه اتفاق افتاده است يا اتفاق خواهد افتاد، آنچنان مهم، دردناك و غيرقابل­تحمل خواهد بود كه عواقب و نتایج آن برای شما بسیار سخت و نابودکننده است و به همین دلیل در استرس و نگرانی غرق می­شوید و به یاد داشته باشید که به قول تمام اساتید موفقیت، ما به همان انسانی تبدیل می­شویم که به آن فکر ­می­کنیم، پس وقتی تمام فکر شما فاجعه­ای است که رخ خواهد داد، احتمالاً واقعاً فاجعه رخ خواهد داد!

راه­کار: جمله­ای بسیار زیبا یکی از مشاهیر برای ما بسیار راه­گشا خواهد بود. او می­گوید:

«اگر می­دانستید مردم برای یک دندان­درد خود نسبت به خبر مرگ شما، نگرانی بیشتری دارند، دیگر به حرف مردم فکر نمی­کردید!»

بسیاری از مواقعی که ذهن ما درگیر فاجعه­سازی می­شود، نگران حرف دیگران هستیم. درحالی­که مردم آنقدر مسأله و نگرانی در زندگی خود دارند که رتبه بد کنکور یا نبودن ژله در سفره، ذهن آن­ها را برای کمتر از یک هفته هم درگیر نخواهد کرد. علاوه بر این هربار درگیر فاجعه سازی شدید، سعی کنید موقعیت­هایی را پیدا کنید که شما یا دیگران در شرایط مشابه بوده­اید و در انتها نیز فاجعه ای رخ نداده است. به این ترتیب وقتی ذهن شما با یک مثال نقض روبرو می­شود، دیگر نمی­تواند همان عظمت فاجعه قبل را داشته باشد.

 

خطای سوم: شخصي سازي و خودسرزنشی

لطفا جملات زیر را بررسی کنید:

الف) ازدواجم به بن بست رسيد، قطعاً تقصیر من بود.

ب) پدرم از حرف من نارحت شد، اشتباه کردم.

ج) دوستم از من پول قرضی می­خواست اما من به او پول قرض ندادم و الان ممکن است زندان برود.

د) نمره­های پسرم در مدرسه خیلی پایین است، من مادر بدی هستم که نمی­توانم برای او وقت کافی قرار دهم.

اگر چنین جملاتی در ذهن شما نیز وجود دارد، درگیر خطای «خودسرزنشی» هستید. وقتی این اشتباه شناختی در افکار شما وارد شود به خاطر اتفاقات ناخوشايند و منفي، تقصير زيادي را به صورت غيرمنصفانه به خود نسبت می­دهيد و نقش دیگران یا سایر عوامل را در این رخداد نادیده می­گیرید.

درحقیقت خود را بی جهت مسئول حوادثی می­دانید که کنترلی بر آن­ها نداشته­اید. در مثال­های بالا نمونه­ هایی از این خطا را مشاهده کردید، ازدواج امری یک طرفه نیست که به­ خاطر اشتباه یک طرف نابود شود، اگر حرفی که شما به پدرتان گفته­ اید به­ صورت محترمانه، قاطعانه و منصفانه بوده است، این مشکل شما نیست که او ناراحت شده است، وقتی خودتان به پول نیاز داشته­اید و شرایط قرض دادن نداشتید، مسئولتی درقبال اشتباهات مالی دیگران ندارید و یا وقتی فرزند شما در مدرسه کم­کاری می­کند و نمره­های پایینی می­گیرد دلیلی ندارد همه تقصیرها را شما قبول کنید. خودسرزنشی و شخصی سازی نه­ تنها هیچ کمکی نمی­کند، بلکه شما را در نقش یک قربانی قرار می­دهد و منجر به احساس گناه، خجالت و ناشایسته­ بودن می­شود.

راه­کار: اگر در وقایع مختلف احساس خودسرزنشی دارید، سعی کنید از دید یک ناظر بیرونی به این اتفاق نگاه کنید تا بتوانید تمام عوامل دخیل در این رویداد را در کنار هم ببینید و صرفاً خودتان را مقصر ندانید. در ابتدای کار می­توانید با یک دوست قابل اعتماد یا یک مشاور دراین­باره صحبت کنید تا جوانب مختلف قضیه را ببینید.

جمع­ بندی

خطاهای شناختی در وجود تمام ما ریشه دارد و از سوی خانواده، دوستان و جامعه تقویت می­شود. اگر نسبت به این اشتباهات آگاهانه برخورد نکنیم، ضمیر ناخودآگاه ما این برداشت­های غلط را به عنوان واقعیاتی می­پذیردکه باید بر اساس آن رفتار ما را تنظیم کند و درنتیجه مسیر اشتباهی را پیش خواهیم رفت. در مقاله امروز به با سه اشتباه شناختی دیگر آشنا شدیم و درباره هرکدام مثال­هایی ارایه کردیم. در مقالات بعد بازهم به سراغ این سیاه­چاله­ها ذهنی خواهیم رفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *