مقالات مجله موفقیت

چهار ترفند طلایی برای بستن قرارداد

چهار تکنیک کاربردی برای نهایی کردن فروش

نهایی سازی فروش؛ چهار تکنیک برای تبدیل خواسته مشتری به پول

مقدمه

فرایند فروش دارای چند گام است که در مقالات گذشته قسمت­ های مختلف این فرایند را بررسی کرده­ایم. اما شاید یکی از مهمترین مراحلی که مشکل اصلی فروشندگان است و باعث ناامیدی آنها می­شود، مرحله آخر فروش یا «نهایی سازی فروش» است. بسیاری از فروشندگان مراحل قبل را به خوبی طی می­کنند، آغاز قدرتمندی دارند، ارتباط را به­ خوبی شکل می­دهند، فن بیان و زبان بدن خوبی دارند اما در مرحله آخر که باید درخواست خرید را انجام دهند نمی­توانند تکنیک­ های درستی را انتخاب کنند و فروش شیرین را به خاطره­ای تلخ تبدیل می­کنند. با توجه به اهمیت این بخش از فرایند فروش، در این مقاله تکنیک­هایی کابردی، که به شما این امکان را می­دهد تا فروش خود را نهایی کنید و حتی فروش بیشتری نیز داشته باشید ارایه خواهد شد.

یک دعوت ساده!   

شاید بتوان گفت یکی از ساده­ ترین روش­های نهایی کردن فروش که به راحتی قابل اجراست، درخواست کردن از مشتری است! بله به همین راحتی! در بسیار از کلاس­های فروش مشاهده کرده­ام که مخاطبین از این درخواست آخر خرید و دریافت پول از مشتری واهمه دارند. در واقع همین جمله ساده «اگر به این محصول علاقه دارید می­توانید آن را امتحان کنید!» یک ضربه کوچک برای مشتری است که راحت­ تر تصمیم بگیرد. به یاد داشته باشید تصمیمات خرید مشتریان مثل یک نمودار سینوسی در حال بالا و پایین شدن است و گاهی به آستانه خرید می­رسد و تنها نیاز به یک ضربه کوچک است تا این مقاوت ذهنی شکسته شود. درواقع مشتریان در همان زمان که به خرید محصول شما فکر می­کنند در حال مرور تجربه های منفی خریدهای قبلی هستند و ممکن است به­ همین­ دلیل پاسخ منفی بدهند اما پیشنهاد امتحان رایگان محصول یک امکان بدون هزینه است. این امکان آزمون رایگان محصول می­تواند دعوت به پوشیدن و امتحان یک لباس، کار کردن با کنترل یک تلویزیون یا عکس گرفتن با تلفن همراه موردنظر مشتری باشد.

نکته: به ­عنوان ساده­ترین روش، درصورت امکان سعی کنید مشتری را به سمت امتحان کردن محصول هدایت کنید و این اطمینان را به او بدهید که امتحان کردن محصول، اجباری برای خرید ایجاد نمی­کند.

گزینه کمتر، فروش بیشتر!

یکی از اشتباهات بزرگ فروشندگان این است که تصور می­کنند اگر برای مشتری حق انتخاب­ های بیشتری ایجاد کنند و تعداد گزینه ­های زیادی را پیش روی او قرار دهند، احتمال خرید بیشتر خواهد شد. درحالی­که با این روش نه ­تنها اهرم مثبتی ایجاد نخواهیم کرد بلکه مشتری به نقطه­ای به نام «کوری انتخاب» میرسد. از نظر روانشناختی، وجود گزینه ­های زیاد و تنوع بالای محصولات عامل اولیه برای جذب مشتریان است اما وقتی مشتری ده گزینه مطلوب که تفاوت زیادی با هم ندارند مشاهده می­کند، در او این اتفاق رخ می­دهد که با انتخاب هر کدام از گزینه ­ها، نه گزینه دیگر را از دست می­دهد در واقع باید نه واحد درد از دست دادن را تحمل کند اما اگر به صورت هوشمندانه و با پرسیدن سؤالات درست، مخاطب را از بین بیست گزینه به سه گزینه نهایی برسانیم با انتخاب یکی از سه گزینه، مشتری فقط دو واحد درد از دست دادن را تحمل خواهد کرد و در نتیجه احتمال خرید بالاتر می­رود.

فرض کنید مشتری به شما مراجعه می­کند و درخواست خرید یک دست کت و شلوار رنگ مشکی را دارد. اگر فروشنده غیرحرفه­ای باشید، خیلی سریع گزینه ­های مختلف را که اغلب تفاوت خاصی با هم ندارند، پیشنهاد می­دهید اما اگر یک فروشنده حرفه­ای ابتدا سؤالاتی می­پرسید که بتواند از میان تعدد گزینه ­های موجود، به دو یا سه گزینه نهایی برسید. به طور مثال می­توانید بپرسید:

آیا پارچه خاصی مدنظر شماست؟ آیا مدل ساده می­پسندید یا طرح دار می­خواهید؟ این این کت­ و­شلوار کابرد مجلسی دارد یا به صورت مکرر مورد استفاده شماست؟ آیا طیف قیمتی خاصی مدنظر شماست؟ و …

با پرسیدن چنین پرسش ­ها و البته سؤالات بهتری که شما بر اساس کسب وکار خود تهیه می­کنید، باید مشتری را از انبوه گزینه ­ها که منجر به عدم انتخاب می­شود به گزینه ­های محدود محتمل به خرید هدایت کنید.

بهشت و جهنم!

به یاد داشته باشید یکی از مهمترین تصویرهایی که باید برای مشتری ایجاد کنید تا به سمت محصول شما جذب شود، یک تصویر متناقض است! به این معنی که ابتدا باید مشتری را از شرایط فعلی نامناسبی که پیش از مالکیت محصول شما دارد آگاه کنید(تصویری از جهنم) و سپس تصویر بهشتی که در آینده و پس از داشتن محصول شما نصیب او خواهد شد را بیان کنید. به این ترتیب مشتری با یک مقایسه ساده میان حالت فعلی خود و تصویر آینده، اشتیاق بیشتری برای داشتن محصول پیدا می­کند. به طور مثال فرض کنید من در حال فروش رژیم تغذیه هستم. وقتی برای مشتری از مشکلات و بیماری­های ناشی از اضافه وزن احتمالی، مسخره شدن توسط دیگران، محدودیت در انتخاب لباس، نفس نفس زدن در هنگام راه رفتن و سایر مشکلاتی که چاقی برای او ایجاد میکند صحبت کنم و سپس توضیح بدهم با رعایت این رژیم تغذیه می­توانید اندام متناسبی داشته باش، لباسهای زیبا و متنوعی انتخاب کند، به راحتی با همسر فرزندان خود در میهانی ها شرکت کنید و از قدم زدن در طبیعت لذت ببرد، میتوانم او را در انتخاب بین دو تصویر مختار کنم که می­خواهد در جهنم خود بمانند یا به بهشت آینده برسد.

هفت سوال طلایی!

  • آیا در اطراف­تان افرادی را می­بنید که بعد از دوران بازنشستگی مجبور به کارکردن برای امرار معاش می­شوند؟

  • آیا شما هم نگران دوران بازنشستگی، سالخوردگی و هزینه ­های روز افزون زندگی هستید؟

  • آیا دوست دارید که بعد از دوران بازنشستگی، یک زندگی آرام و بی­دغدغه و بدون نگرانی مالی داشته باشید؟

  • آیا علاقه دارید تا در کمتر از بیست سال و قبل از سایر همکارانتان بازنشسته شوید و به علایق خود بپردازید؟

  • آیا برای هزینه ­های آینده فرزندانتان، ازدواج، دانشگاه و … نگرانی دارید و می­خواهید برای خانواده خود امنیت مالی ایجاد کنید؟

  • آیا به این فکر افتاده­اید که به نحوی با همین درآمد فعلی و از همین حالا برای امنیت مالی خود و خانواده­تان برنامه­ریزی کنید؟

  • اگر من در پنج دقیقه، روشی را به شما معرفی کنم که با پرداخت ماهانه فقط پنجاه­ هزارتومان، بتوانید تمام نگرانی­ ها و دغدغه­ های بازنشستگی را فراموش کنید و امنیت مالی کاملی برای خانواده ایجاد کنید، علاقمند به شنیدن آن هستید؟

و من در انتهای این سؤالات، بیمه عمر و مزایا و شیوه استفاده از آن را برای مشتری بیان خواهم کرد.

آنچه در بالا ارایه شد یک نمونه از روش «هفت سوال» یا «گرفتن تاییدهای ضمنی» بود. در مقالات گذشته با مفهوم ناخودآگاه و ساختار مغز مشتری آشنا شدیم و دیدیم بسیاری از تصمیمات خرید ریشه در ناخودآگاه دارد. وقتی که شما بتوانید به صورت ضمنی یا ناخودآگاه از مخاطب چند بله  و تایید بگیرید (در این مثال شش تایید از مخاطب گرفته شد) و در سؤالات خود به دغدغه ­ها و رویاهای مشتری اشاره کنید، ذهن او را آماده می­کنید در ضربه آخر به سؤال اصلی شما که در واقع خرید محصول است پاسخ مثبت بدهد. در نظر داشته باشید منظور از این تکنیک، پرسیدن شش سوال متوالی بی­وقفه و سپس درخواست خرید محصول نیست! بلکه به صورت هوشمندانه در بین صحبت­های اولیه خود این سوالات را قرار می­دهید و پس از همدلی با مشتری و هنگامی­که ذهن ماو آماده گفتن تأیید بعدی بود، شما درخواست خرید را مطرح کنید.

جمع­ بندی

لطفاً در نظر داشته باشید، این تکنیک­ها قرار نیست برای فروش محصولات خراب یا جعلی استفاده شود! پیشفرض این مقاله بر این است که شما دارای خدمت یا محصولات عالی هستید که می­تواند نیاز مخاطب را مرتفع کند و با استفاده از این روش ­ها مسیر مشتری را برای یک انتخاب درست هموارتر می­کنید. مرحله نهایی­سازی فروش یکی از مهمترین گام­های فروش است که به دلیل عدم آشنایی با تکنیک­ها برخیاز فروشندگان عیرحرفه­ای نمی­توانند گام آخر را به درستی بردارند. در این مقاله با چهار تکنیک ساده و کاربردی آشنا شدیم که به فراخور کسب­وکار و محصول خود می­تواند از آنها استفاده کنید. در مقالات بعدی بازهم به تکنیک­های کاربردی دیگری خواهیم پرداخت تا همیشه مثل حرف ه­ای­ ها بفروشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *