همدلانه گوش کنید تا موفقتر بفروشید.
مقدمه
در مقاله قبل(تاثیر گوش دادن همدلانه در فروشندگی و جذب مشتری) با عصای جادویی گوشدادن همدلانه آشنا شدیم و با موانع ارتباطی و ویژگیهای فرایند گوش دادن همدلانه آشنا شدیم. در این مقاله به تکمیل مبحث گوش دادن مؤثر می پردازیم و با فرایند این کار آشنا میشویم. تا به عنوان یک فروشنده حرف های بتوانیم در این بازار رقابتی بدرخشیم.
از عینک مشتری دیدن!
ما به عنوان یک فروشنده باید صبور، کنجکاو، بادقت و حامی باشیم تا مشتری نیز برای برقراری ارتباط و بیان خواسته های واقعی خود علاقه داشته باشد. در واقع باید به جای گوش کردن به حرف های مشتری با هدف یافتن یک مشکل، سعی کنیم به صحبت های او با هدف درک و فهمیدن گوش کنیم و بیش از آنکه به گفته های مشتری پی ببریم، بتوانیم نگفته های او را درک کنیم. وقتی با هدف ادارک به مشتری گوش کنیم، او هم ترغیب میشود تا مشکلات، عقاید و احساسات خود را بیان کند و میتوانیم به داستان های مشتری آگاه شویم.
در یک جلسه فروش مشتری همواره به این موضوع فکر میکند که آیا فروشنده فقط به منافع خودش فکر میکند یا منافع من را هم مدنظر دارد. اگر خریدار احساس کند فروشنده سعی در متقاعد کردن او دارد، از خودش مقاومت نشان میدهد، اما اگر حس کند به او اهمیت داده شده است آنگاه با فروشنده همکاری خواهد داشت. در واقع نکته اصلی اینجاست که اگر یاد بگیریم در جلسه فروش به جای تمرکز بر فروش، بر فهمیدن و درک مشتری تمرکز کنیم، مسیر بهتری برای فروش ایجاد خواهد شد و برای رسیدن به این نقطه باید با دقت کامل به صحبت ها، حرکات و احساسات مشتری توجه کنیم و سؤالات خود را مبتنی بر صحبت های مشتری بپرسیم تا او نیز این احساس کنجکاوی ما نسبت به خواسته هایش را درک کند.
سه گام طلایی برای گوشدادن همدلانه
در گوش کردن واقعی فقط گوش های ما درگیر نیستند، بلکه چشم، قلب و توجه ما به صورت کامل برای مشتری است و چنین برخوردی باعث میشود تا مشتری خود را فرد با ارزشی بداند و علاقمند به ایجاد و ادامه ارتباط باشد. به طور کلی یک شنونده همدل برای عملکرد درست باید سه خصوصیت آگاهی، ترغیب و واکنش را به خوبی در خود پرورش دهد و در جای درست خود استفاده کند. در ادامه به بررسی تفصیلی این سه خصوصیت و نمونه هایی از تکنیک های کاربردی در هر ویژگی خواهیم پرداخت.
1. آگاهی
یک فروشنده امروزی، برای اینکه بتواند به درستی نسبت به مخاطب آگاهی و شناخت پیدا کند باید:
-
به اشارات غیرکلامی (زبان بدن و حرکات صورت) مشتری دقت کند و آنها را درک کند.
-
به جای شنیدن با بخش چپ مغز و پرسش های منطقی، به دنبال فکر کردن با بخش راست مغز و پرسیدن سؤالات کنجکاوانه باشد.
-
از فکر کردن به سؤالات بعدی در ذهن خود دست بردارد و توجه خود را کامل به گفتوگو معطوف کند.
2. ترغیب
وقتی فردی را ترغیب میکنیم، در واقع تلاش داریم تا زمینه را برای اعتمادسازی ایجاد کنیم تا بتواند با آرامش آنچه می خواهد را بر زبان بیاورد. در بیشتر موارد، برای ترغیب از مخاطب سؤالاتی میپرسیم، سؤالاتی که از صحبت های مخاطب برداشت کردهایم. ترغیب کردن میتواند به صورت کلامی (آنچه میگویید) و به صورت غیرکلامی (آنچه با حرکات چهره و بدن خود بروز میدهید) انجام شود. در ادامه نمونه ای از اقدامات ترغیب کننده برای مشتریان که منجر به اعتماد سازی و ادامه صحبت میشود بیان خواهد شد:
-
حرکات سر به نشانه تأیید و همراه با کلمات “اوهوم” یا “آهان” و همچنین حرکات مناسب چشم و ابروها مطابق با احساسات طرف مقابل.
-
استفاده از اصطلاحاتی مثل “لطفا بیشتر برایم بگو” یا “ممکن هست بیشتر توضیح بدهی” باعث میشود مشتری مشتاقانه تر ادامه دهد.
-
مکث کردن در صحبت ها و اجازه دادن به مشتری برای جمع آوری دیدگاه هایش و نوبت دادن برای صحبت.
-
پرسیدن سؤالات کوتاه ترغیب کننده مثل “خب، بعدش چی شد؟” یا ” بعدش چه اتفاقی افتاد؟” و سپس یک مکث کوتاه تا مشتری متوجه شود منتظر شنیدن پاسخ هستید.
-
استفاده از شبه سؤال ها (منظور از شبه سؤال، نوعی پرسش ضمنی است که به شنونده فرصت میدهد تا جواب دهد اما علامت یا لحن سوالی در جمله وجود ندارد). سه مورد از شبه سؤال ها و کاربرد هر کدام در زیر اشاره شده است:
الف) درست متوجه شده ام که حس میکردی از آن اتفاق ناراحت شده ای ( یا هر احساس دیگری که مشتری تجربه کرده است).
با این پرسش به مشتری اجازه میدهید برای حس خود نامی مناسب انتخاب کند.
ب) ممکن است برای من توضیح بدهی که چقدر احساس خوشحالی (یا حس دیگری) از خرید محصول قبلی داشتی.
با این سوال مخاطب میتواند میزان احساس خود را بیان کند.
ج) چرا اینگونه احساس میکردی؟ میتوانی بگویی این احساس از کجا ریشه میگیرد.
این نوع پرسش به طرف مقابل کمک میکند تا ریشه های احساس خود را شناسایی کند و بتواند تجربیات احساسی خود را به وضوح بیان کند.
3. واکنش
وقتیکه گام های آگاهی و ترغیب را پشت سر گذاشتید، اکنون به مرحله ای میرسید که باید واکنشی مناسب (از نظر کلامی و غیرکلامی) از خود بروز دهید تا پاسخ مناسبی به دریافت هایی که تاکنون از مشتری داشته اید نشان دهید زیرا همه دوست دارند تا واکنش های طرف مقابل خود را بررسی کنند و مطمن شوند حرف هایشان شنیده و درک شده است. برای این منظور میتوانید واکنش های زیر را استفاده کنید:
-
خب حالا اگر بخواهیم جمع بندی کنیم باید گفت که …
-
اجازه بده ببینم آیا درست فهمیدم. شما توضیح دادی که …
وقتی که به بیان مجدد داستان خریدارتان به صورت خلاصه اقدام میکنید، در نظر داشته باشید که هم به صورت کلامی این کار را انجام دهید(این موضوع به خریدار نشان میدهد شما به صحبت هایش توجه کرده اید) و هم به صورت غیرکلامی احساسات درگیر در داستان مشتری را بروز دهید (این کار به مشتری ثابت میکند احساسات او را نیز درک کرده اید).
و پس از بیان خلاصه داستان مشتری، این پرسش را از او داشته باشید که : “درست متوجه شدم؟”. در نتیجه مشتری با پاسخ مثبت یه پرسش شما، احساس اطمینان دوطرفه را مستحکم میکند. به عنوان پرسش های مکمل برای این قسمت، که به مشتری نشان دهد احساس او را درک کرده اید میتوانید موارد زیر را بپرسید:
-
این را میفهمم چون در آن زمان … (احساس مخاطب چه بوده است)
-
تصور میکنم در آن شرایط احساس میکردی … (احساس مخاطب چه بوده است)
-
میتوانم تصور کنم در آن لحظه چه حسی داشتی چون … (بیان دلیل احتمالی احساس مخاطب)
-
وقتی داشتی قسمت … ماجرا را تعریف میکردی، احساس کردم تو … (بیان احساس مخاطب در قسمتی خاص از داستان)